مکتب خوشنویسی قزوین
- توضیحات
- دسته: مجله هنری پژوهشی
- منتشر شده در یکشنبه, 22 دی 1392 17:46
- بازدید: 3448
هنر زائیده خلاقیت است که از طریق آن میتوان به مغز زندگی راه جست .آنچه راکه علم وعقل نمی توانند کمک به دریافتش کنند ,هنر به جست وجویش می رود جستن واقعیت در ماوراءواقعیات است آنچه را که علم امروز می گوید چه بسا که هنر قرن ها پیش گفته است، اما از دیر باز مردم متمدن جهان ازخط،تنها برای تفهیم ،تفهم آراء،عقاید ،اندیشه ها وبه منظور ضبطرویدادهای تاریخی وآثار علمی ،ادبی وصنعتی استفاده می کردند .در این میان ذوق نازک اندیش واستعدادسرشاراز نغز ایرانی بود که توانستاز خط به عنوان یک عامل سازنده ی هنر نیزاستفاده کند وآثار گرانبار وارزشمندی به وجود آورد.خطوط ایرانی نزدیک به هزار سال است که وسیله هنرنمایی خوشنویسان بوده ودر طول هفت قرن راه تکامل پیموده ودر عص صفویه به اوج خودرسید.خط نستعلیق وشکسته که بیش از هر چیز دیگر خصوصیت رومی ایرانی را بازتاب می دهد ،یکی ار نمودهای آن است.هنرخوشنویسی یکی از هنرهای زیبای شرقی ،خاصه ایرانی ست.در این هنر ذوق خلاق ایرانی واضع قلم نستعلیق شدوسرآمدآنها بزرگ هنرمندان عصر صفوی می باشند که در این میان میتوان به خوشنویسان برجسته ی خطه های هنر پرورقزوین به شرح زیر اشاره کرد .
مالک دیلمی (متوفی 969هجری )
درسال 924 در قزوین متولد شد .در ابتدای زندگی نزد پدر خود تعلیم خط ثلث ونسخ گرفت ودر آن دوخط شهرت یافت بعدها به فراگرفتن خط نستعلیق پرداخت .بعضی گفته اند از روی قطعات خط میر علی هروی مشق کرده است ؛سپس شاهزاده صفویابوالفتح سلطان ابراهیم میرزا در آغاز شهرت مالک ،وی را نزد خود خواند ومالک در کتابخانه ی آن شاهزاده ی هنرمند به کتابت وتعلیم خط مشغول شد ؛سپس درسال 964 به همراه او به مشهد رفت وپس از یکسال ونیم اقامت چون شاه طهماسب عمارت دولتخانه قزوین را به اتمام رسانیده بود مالک را برای نوشتن کتیبه های عمارت احضار کرد .درایوان چهلستون قزوین یکی از غزل های حافظ را نوشت .
مالک هنرمندی مهربان وپرهیزگار بود وبر اکثر علوم متداول مانند صرف ونحو ومعانی ،نیان ،منطق ،ریاضیات ،نجوم،حکمت وقوف داشت از شاگردان وی نام محمد حسین تبریزی ، شاه محمد مشهدی، قطب الدین یزدی ، میر محمد صدرالدین قزوینی را ذکر کرده اند آثار خطی او از کتاب و قطعات و مرقع که دیده شده همه در مرتبه عالی خط نستعلیق است ؛ اما درحلقه خوشنویسان برجسته ایران شمار اندکی هستند که همچون قله های بلند در عرصه تاریخ خوشنویسی سر برافراشته اند چنانکه در هر موقعیتی شکوه و عظمت انها احساس می شود . سر حلقه ء این بزرگان استاد یگانه خط نستعلیق ایران حضرت میر عماد الحسنی سیفی قزوینی است( 961 تا 1024 هجری ).
جاذبه تمام نشدنی قطعات پر عیار او موجب شده که تشنگان هنر ناب با تماشای آثار جواهر آسای او سیرآب می شوند و هنر آموزان مکتب پر فیضش در مدت چهار قرن از ترکیبات ظریف و بدیع دلپذیرش الهام گرفته و در حد قابلیت برخوردار شده اند. خط نستعلیق که از ترکیب نسخ ، تعلیق، تاثیر پذیری از نوعی خط تحریر که در مکاتبات عادی در بین مردم جریان داشت در سیر تحول از قرن چهارم به بعد مراحل ابتدایی خود را طی کرد تا قرن هشتم و به دست میر علی تبریزی قالب هندسه هنری خود را پیدا کرد. پس از میر علی بسیاری در جهت اعتلای این خط کوشیدند . در این زمان که قرن دهم و مقارن با سال 961 بود ، ایام ذخیره ء دیگری به پیشگاه ملت و تاریخ هنر ایران عر ضه کرد ،این نابغه تبار قلم ،میر عماد بود که عروس خطوط ایرانی اسلامی را به مرحله کاملتری می رساندو ساختار کلمات را پالایش کردو در مدت 25 سال آخر عمر پر برکت خود شاگردان عالی قدری از محضر و تعلیم وتربیت او برخوردار شدند وآثار ماندگار و درخشان خود را خلق کرد و علاوه بر مقام ارجمندی هنر با طبع بلند و شخصیت خود، مردم ایران و کشورهای همسایه و منطق را تحت تاثیر قرار داد . میر عماد هر چه باید داشت ، داشت و افزون بر همه داشته هایش " فیض روح القدسی" بود که جوهره ویژه او را تشکیل می داد .
این لطف الهی از نخستین داستان حیات او و نخستین روایت خط آموختنش پیدا شد . آورده اند که میر به عشق مشق ، جلای وطن کرده از قزوین به تبریز رفت، تا به شاگردی ملا محمد حسین تبریزی در آید . در تبریز و در مکتب استادش چندی نوشت ، روزی قطعه ای از خط خود به استاد نمود . ملا محمد حسین قطعه او ار دید و گفت : " اگر چنین توانی نوشت ، بنویس وگرنه قلم فرو گذار ".میر به استاد گفت که قطعه را خود نوشته واستاد قطعه وروی اورابوسه دادوگفت :"امروز استاد خوشنویسانی "وپس از این هرروز کاراوبالاتر گرفت وشهرت میر جهانگیر شد.میر سپس سیر آفاق آغاز کرد.ازحجازو عثمانی تا در ملازمت فرهاد بیک به سمنان ،دامغان،بستان ،طبرستان،خراسان، گیلان و معاودت به قزوین و باز جلای وطن و این بار سفری بی بازگشت به اصفهان پایتخت گزیده شاه عباس صفوی و در تمام این مدت میان میر وقلم ، مفارقتی اتفاق نیفتاد قلمش ملک حسن خط را فتح می کرد و بر شمار دلدادگان و ارادتمندانش می افزود آثار میر ، در عین روانی ، فصاحتی دارد که علاوه بر مشق دائم ، رشد مدام را به چشم می کشاند . همچنین دامنه ی ابتکار ، خلاقیت و باریک اندیشی وی را در آفرینش قطعاتی ماندگار به روشنی ، آشکار می کند .
بال گسترده ی میر عماد چه در زمان حیات و چه پس از ان در درازنای چها رصد سال و در آثاری که با اقلام کتابت تا مشقی نوشته شده اند به اتفاق و یقین ، سنجه و معیار خط نستعلیق شد و تمام از پی آمدگان میر در عرصه خط همه خواه نا خواه در جذبه هنر ناب او به سماع در آمدند و کم و بیش مستقیم وغیر مستقیم از کرشمه های پنهان و آشکار آثار او تاثیر پذیرفته اند شدت این تاثیر پذیری مستقیم یک قرن و نیم ، به تقریب ، با شدت و حدت تمام ادامه داشت میر عماد از هنرمندانی است که در زمان خود نامدار و طرف توجه عام و خاص شد.
نام میر ،چهارقرن،واندی پیش ،از مرزهای ایران بزرگ گذشته بود .ازعثمانی تا هند وافغانستان تا آنسوی خراسان ،اعیان واشراف ومیران ووالیان یا به داشتن خطی از میر مباحات می کردند ویا آرزوی به دست آوردن قطعه وسرخطی از قلم وی را در دل داشتند .هنرمعجزه واراوبه همراهی اخلاق ومسلک ستوده اش ،نام میر عماد را دراندازه ی "اسطوره "آوازه داد.
هرکه نستعلیق آغاز کرد خواست میری دیگر بشود.هر که خوب نوشت لقبش دادند میر ثانی وثالث ورابع و...هرکه دوست داشت خطش از گزند حوادث محفوظ بماند رقم زد:"میرعمادالحسنی "هرکه خواست توانایی اش را به رخ بکشد از میر نوشت ،هرکه عزم سخنوری در عرصه خط کرد از میر گفت .گفتند کرامت داشت وسرضمیرمی دانست وقصه ی مرید شدن ابوتراب را تقریر کردند که در بالاخانه سردرخانه ی میر مکان داشته 12 سال مشق کرد،آن سان که گلیم زیرپایش سوراخ شد .میرخوشنویس ساده ایست که شاه ودربارش اورا می نهد ،هدیه های گرانبها را باز می گرداند ،چشم اندازهای گسترده را می طلبد وشهرت وسودرا سنجه های حقیر وکوتاه نمی سنجد."نه "میگوید وبهایش را می پردازد .کارش را می فروشد وخودش را نه .جانش را می بازد ومی میرد ؛امابرای همیشه می ماند.
چگونه می شود هنرمندی به چنین جایگاهی می رسد با الگوی دست نیافتنی همه خوشنویسان پس از خود قرارمی گیرد ؟آیا خوشنویسی اوبه تنهایی می تواند چنین اسطوره ای را شکل دهد ؟آیا این زندگی وهستی هنرمند ،درمجموع وتمامی وجوه نیست که پشتوانه ی تمامی روایتهای بیشمار وآثار گوناگون او می شود وبه سان میله ومحوری مرکزی ،تکیه گاه همه نقش ونگارهای پیچاپیچ ضعیف وهوشربایی می شود که گرداگردآن تنیده می شود .
رابطه میروشاه رابطه ای پیچیده وپرفرازونشیب بود ونظیر آنچه که بر ابن مقله بیضاوی زمان خلافت عباسیان گذشت ، میر نیز مورد حسد وسعایت سخن چینان ودرباریان قرار گرفت وهر چند به خاطر طبع والای خود وقع چندانی به چنین کج دلی هایی نمی گذاشت؛ اما همین شیوه برخورد ،شاید آتش حسد معاندین را تیزترمی کرد وکار را به جای باریک می کشاند .
سند ومتن معتبری در اثبات اشاره ی شاه عباس به قتل میرعماد دردست نیست وهر چه که در دست است ،منابعی است افواهی وپراکنده .قصه بیعانه شاه عباس وسفارش نگاشتن شاهنامه فردوسی وپس فرستادن بیعانه از جانب میر،هم از همین قبیل است ومحور اصلی لن روایت هاوقصه پردازیها ،هرچه بیشتر پرداختن به موقعیت هنرمندان بلندآوازه ی ودر اینجا میرعماداست که در زمان خود ودر عین شهرت واعتبار بی همانندشان مظلوم وبی قدر مانده اند وجفای بسیار دیده اند .چنین موقعیتی ،در مورد میرعماد ،تمثیلی است که نه تنها حکایت تلخ او را بازگو می کند که شامل شرح فراز وفرودهای اجتماعی هنرمندانی می شود که به خاطر تقدیری شوم ویا گردن فرازی وسرفرود نیاوردن خلاقیت ورنج ونبوغ ودرماندگی را یک جاوبه همراه هم تجربه کرده اند وچشیده اند واگر چه بخاطر سعایت وناسپاسی ها از دربارها رانده شده اند ؛اما جایگاه حقیقی شان در دل مردم همچنان محفوظ مانده است مردمی که در حد توان خود از هیچ حمایت ومراقبتی دریغ نکرده اند .
میر عماد هم در سالهای پس از مرگش اعتباری عظیم یافت . شاگردان متعددش در سرزمین های گوناگون پراکنده شدند وقصه اش را منتشر کردند .در سوگش مرثیه ها سروده شد .جهانگیر پادشاه مغولی هند ،به افسوس گفت که برای داشتن او هم وزن او جواهر می دادم .دربخارا ،حلب وعثمانی سوگواری ها برپا شد هزاران خوشنویس به خاطر اثبات مهارتشان در خوشنویسی،قطعات اورا باز نوشتندوامضایش را تقلید کردند .نشانه ی بلوغ وکمال خوشنویسان نگاشتن قطعه ای از میر شد به شرط آن که بیننده مشتبه شود .ناصرالدین شاه قاجار به جای مالیات معوقه ی یکی از رجال دربارش ،قطعاتی از میر را از او قبول کرد .
پادشاهان هندار قطعات خوشنویسی او مرقعات مفصل ترتیب داده اند که اسباب مباهات هر موزه ای ست .خطوط اورا درعثمانی به بهای زر ،خریدوفروش می کردند .تأثیرخوشنویسی اودر جهان اسلامی معاصرش بی حدوحصر بود.رقابت عظیمی درگرفت به خاطر تملک قطعه ای از او.هنوزهم اگرقطعه اصیلی از او عرضه شود به عالمی می ارزد.
میر خوشنویسی بزرگ بود ،تمام وکمال .مردی بود وانسانی بزرگوار ،به حق براریکه وبرصدرفرهنگ این 400 سال نشسته وتکیه زده است .
خانواده وفرزندان وبستگان شناخته شده میرعماد
نام پدروی ابراهیم الحسنی ست که از خاندان معروف سیفی قزوینی به شمار می آمد ودر دستگاه اداری صفویه دارای مناصب عالی ومصدر کتابداری واستیفا بود .میر عماد دو فرزندپرشهره وهنرمند به نام گوهرشاد خانم ومحمدابراهیم داشت که به حرفه پدر اشتغال داشتند وآثاری نیز به یادگار نهاده اند که معرف هنرمندی آنان است .از بستگان نزدیک میرعماد خواهرزادگان هنرمند وی می باشند که طبق روایات تذکره های قدیمی عبدالرشید دیلمی وعبدالزاق قزوینی ومیر یحیی را خواهرزاده های میر عماد به شمار می آورند .از منسوبان وفامیل دیگر میر عماد محمد امین نواده او می باشد،که ذیل آثار به جامانده اش خود رانواده ی میر دانسته وچنین مرقوم داشته است :"محمدامین نواده ی مرحوم میرعمادالحسنی "
گوهر شاد خانم دختر باکمال وهنرمنداستاد
میرعماد وخواهر میر ابراهیم است که در تذکره ها شادروان دکتر بیاتی چنین نوشته است :گوهرشاد دختر میرعماد سیفی حسنی قزوینی ،بزرگترین نستعلیق نویس است .میرزاسنگلاخ گوید که همسر میر محمد علی خدیوالخطاطین است وفرزندبسیار آورد که همه خوشنویس شدند.گوهر شاد پس از قتل پدرتا سال 1032 در اصفهان وسال ها سوگواربود وچون بیش تاب اقانت در این شهر نیاورد به قزوین رفت وهمان جا بود تا به سال 1038درگذشت .خط نستعلیق را ازپدر خود تعلیم گرفته ودر میان زنان خوشنویس کسی را به زبردستی او در خط نستعلیق ندیده ام .یک نسخه گلستان سعدی باکتابت عالی باامضاءدرکتابخانه سلطنتی ایران موجود است .
میر ابراهیم حسنی
فرزند استاد میرعمادالحسنی ویکی از خطاطان کم کارشیرین قلم خط نستعلیق است .میر ابراهیم بن میرعمادشمس النهار اشتهاردارد ونستعلیق را نیک نوشت وتعلیم از پدر خویش گرفت واز قزوین پس از قتل میر عماد به خراسان رفت میرابراهیم قزوینی فرزند میر عماد حسنی سیفی خوشنویسی شهیر،خوش محاوره وستوده خصال وپرهیزکارپس از 14سال به قزوین باز آمد وبه تعلیم خط پرداخت ودر سنین 53سالگی درگذشت .تاریخ درگذشت وی را سپهربه سال 1035ضبط کرده .
عبدالرشید دیلمی خواهرزاده میر عماد
از خطاطان نامدار وخواهرزاده میرعماداست که به هند رفت وبه مقامات عالیه دست یافت وپس از قتل میر چندی دراصفهان به سر برد وسرانجام رخت به هندوستان کشید وبه دربار شاه جهان پادشاه (1069-1037)راه یافت وروزبه روز به قربت وی افزوده می شد تا جزو ملازمان خاص شد ودر ضمن کاتبی وخوشنویسی خاصه به تعلیم شاهزادگان دارالشکوه وزیب النساءمی پرداخت .رشید از هنرمندان استاد وبه حسن طینت وآراستگی اخلاق موصوف بود .رشید درایران وبه خصوص درهند شهرت فراوان به دست آورد وشاگردان بسیاری تربیت کرد .اودرحقیقت سفیر هنری شیوه میرعمادبودوتمام ظرایف میر را به تمام وکمال اجرا می کرد .
میرمحمدعلی شوی گوهرشاد
میرمحمدعلی داماد میرعماد ملقب به خدیوالخطاطین است وشوی گوهرشاد صبیبه ی میرعماد است خط نستعلیق را به درجه ی کمال رسانید وشعرنیزگفت وازالغاز"غزل ها "ومعمیات "معمی ها"بی خبر نبود درقزوین درگذشت .میرسنگلاخ گوید که درجوانی مدتی بیمارشد وازنوشتن خط معرض بود ؛ولی پس ازبهبود دوباره به مشق خط پرداخت وبا اینکه تعلیم از میرعماد گرفته بود به شیوه سلطان علی ومیرعلی هروی می نوشت تاتاریخ وفات اورا میرزا سنگلاخ سال 1077 وسپهر1050 ذکرده اندکه درقزوین درگذشت .
عبدالرزاق قزوینی خواهرزاده میرعماد
بنا به روایت عدیده خواهرزاده میرعماد ودرخط نستعلیق مقام استادانه ای داشته است .آورده اند که مردی سلیم النفس وخوش محضر وحاضرجواب بود ودردربار شاه عباس اول خط مینوشت وشاهنامه می خواند وگویند که نستعلیق را خوش می نوشت ؛ولی پایه خط رشیدرانداشت .میرزاسنگلاخ به حسب معمول خودبه اولقب داده گویدکه به سال 1060 یا1063 دراصفهان درگذشت ودر جوارآرامگاه میرعمادبه خاک سپرده شد.
میر یحیی
به روایات مختلفه وغیرمستند اورا خواهرزاده وبه روایت میرزاحبیب برادرزن میرعماد دانسته اند وسنگلاخ نیزلقب محی الکتاب براونهاده واحوال وی را مخدوش کرده اند .سرآمدروزگارد وشاه عباس وی را ملقب به میر ثانی فرمود وتعلیم از خال خویش میرعماد گرفت وروش میر علی استاد را ازدست نگذاشت .گویند که وقتی شاه عباس ازمیر عماد خواست که یکی ازشاگردانش را باستکتاب نسخه شرح ملا خلیل قزوینی برکافی کلینی مامورکند ومیر یحی را به این کار واداشت .متاخرین تذکره نویسان ؛یعنی میرزاحبیب ،میرزاسنگلاخ وعبدالمحمدخان گویندکه اقللام شش گانه را چه جلی وچه خفی خوش می نوشته است وشاه عباس به وی لقب داده بود وسپهرسال وفاتش را 1050 ضبط کرده است .
محمدامین سیفی نوه ی میرعماد
این استاد نوه ی میرعماد بود وچه بساممکن است از فرزندان گوهرشاد ویا میر ابراهیم باشد.اودر خط شیوه جد خودراپیروی می کرد واز ثبت نام وی واز اینکه نوه ی آن استاد بود برخود می بالید ودر جمله آثارخود ثبت می کرد .ازدرج جملات بعید نبود که زندگی وی تعریف نداشته وپریشان حال ودر مضیقه بوده است .وفات اورا میرزاسنگلاخ درسنین 45سالگی به سال 1120وسپهر1077وعبدالمحمدخان1110 ضبط کرده اند که هیچ یک درست نیست واز آثارتاریخ داراوتاسال 1126 نیزدیده ام.
شاگردان و مقلدان خط میر عماد
با درک مختصری از زندگی پر حادثه و غم انگیز میر عماد و تلاش و مبارزات خستگی نا پذیرش در اعتلای خط نستعلیق بالاخره نتیجه ی مثبتی به دست داد و توانست در عرصه ی هنری آن دوران یکه تاز میدان شده و مخالفان را با ارایه ی خطوط استادانه و شیوه ی ماهرانه خود از تک و تا انداخته و اساد بلا منازعه و بی رقیب خط نستعلیق شود . او با همه ی کار شکنی ها و محدودیت هخایی مکه از طرف معاندان در جریان بود معبود ایده آل خطاطان حقیقت جو و شاگردان وفا دارش شد که به حد پرستش دوستش می داشتند و به لیاقت هنری و استادی بی رقیبش صحه می نهادند .
ابتکارات و شگردهای فنی و استادانهای که در کتابت خط نستعلیق مرعی می داشت و علاوه بر شهرت زایدالوصفی که در پایتخت و سایر شهر های ایران به دست آورده بود به خارج از ایران نیز راه گشود و مشهور خاص و عام شد . رفته رفته شیوه و عیار هنری وی الگوی خطاطان قرار گرفت و شاگردان و همکاران و چه بسا رقیبان نیز مشتاق شدند که با تکرینات و تقلیدات زیرکانهای که با مشقت بسیار میسرمی شد به قوام و حلاوت خط میر نزدیکتر شده و در محک آزمایشی خودی نشان دهند و نتیجه این کوشش ها و تقلیدات و پیروی کردن از شگردهای ظریفانه ی میر عماد هنرمندانی را به ظهور رسانید که مکتب میر را اشاعه می دادند .
بعضی از کپی کنندگان ماهر بدون اینکه قصد جعل خط میر عماد را داشته باشند قطعه اصیل وی را مدت ها تمرین می کردندو موقعی که به حد دلخواه خود می رسیدند کل قطعه و حتی امضا و تاریخ آنرا نیز به عینه تقلید می کردند ، این قطعه ها مدت ها دست به دست میگشت و سالیان چندی که از کتابت این می گذشت به مثابه یک خط اصلی میر عماد جلب نظر می کرد و در مجموعه ها قرار می گرفت و اگر فرد خبره ای نشانه های تقلید قطعه را برملا می کرد عقیده ی وی را کمتر کسی باور می کرد .
شاگردان میرعماد
از شاگردان شناخته شده و پر شهره ی میر عماد که در حد خود از نستعلیق نویسان زمان وی نیز به شمار می آیند و از خطاطان نامی و استادی در حیطه هنری خط ایرانی :
1-ابوتراب اصفهانی: از صمیمی ترین و استاد ترین شاگردان میر عماد است که در هنگام قتل میر عماد زودتر از همهی آشنایان و فامیل خود را به محل قتل رسانده و در کفن ودفن او اقدام عاجل نموده است . رابطه ی ابوتراب و میر عماد از شاگردی و استادی فراتر و یکنوع عالم مریدی و مرادی بود . هنگام قتل میر عماد ، تنها کسی که آز آشنایان و خویشان جرات نقل جنازه ی میر را کرد ابوتراب و هم او بود که قطعهای شیوا در رثای میر سرود .
پس از مرگ میر ، ابوتراب به جانشینی او بر مسند تعلیم خط نشست و گویند دستی مبارک داشته که هر که نزد او تعلیم خط گرفته در اندک زمانن خوشنویس شده است و لابد از آن جهت بوده که حسن محضر داشته و هم به آداب و روش تعلیم آشنا بوده است.
ترابا در نتیجه ممارست ، شیوه ی میر عماد را به خوبی فرا گرفته و در قدرت قلم از استادان خط نستعلیق است.
فرزند ابوتراب ، محمد صالح اصفهانی ، نیز از استادان خط نستعلیق است. تاریخ مرگ ترابا، میرزا سنگلاخ و صاحب کتاب رجال اصفهان در سن 83 سالگی به سال 1072 و مدفن وی را مسجد لبنان در جوار مزار خواجه صاین الدین ترکه دانسته و لقب رئیس الخطاطین را به او داده اند
1- نور الدین محمد لاهیجانی: معروف به نورا و از شاگردان طراز اول میر عماد بود که نستعلیق را در نهایت استواری و ملاحت کتابت می کرد و پیرو شیوه ی استاد بود . محمد صالح اصفهانی در تذکره خود خطاط را چنین معرفی می کند نور الدین لاهیجانی از شاگردان میر عماد به قدرت و پر زور نویسی و خط مطبوعی دارد و در لاهیجان بود در عهد نواب خاقان رضوان مکان " شاه عباس " ایشان را طلب فرمودند و به علت خوشنویسی ام را ملازم فرمودند مرحوم سنگلاخ در باره ی وی چنین می گوید که از معاصران و شاگردان میر عماد بود و نستعلیق را از همه ی شاگرادن میر شبیه تر می نوشت و میر عماد را به وی علاقه خاصی بود در زمان شاه عباس دستگاه عظیم داشت و هنگام قتل میر عماد با خاطری رنجیده به لاهیجان رفت ؛ ولی پس از مدتی شاه او را به اصفهان فراخواند و مامور کتابت قرآن به خط نستعلیق کرد.
2- نورای اصفهانی : میرزا نورا ولد قاضی اصفهان و شاگرد میر عماد و هم مشثق ابو تراب بود که میر خط وی را بر رشیدا ترجیح می داد. محم صالح اصفهانی در تذکره خود می گوید: میرزا نورا ولد قاضی غلامعلی قاضی اصفهان و شاگرد میر عماد هم مشق والد من بود او به هندوستان رفت و از استادش پای کمی نداشت ، لسان ملک و میرزا سنگلاخ و میرزا حبیب او را فرزند صدر الشریعه اصفهانی و ملقب به مشکین قلم و از شاگردان میر عماد دانسته و گویند که میر خط وی را بر عبدارشید برتر میدانست و بدان جهت همیشه بین آنان نفاق بود.او به امر شاه عباس شاهنامه ای نوشت و در آخر از شاه عباس رنجیده و به هندوستان رفتو بنا به روایت واهی به کیمیاگری افتادو و به سال 1070 در آنجا در گذشت.
3- نورالدین اصفهانی : برادر بزرگ محمد صالح و فرزند ارشد ابوتراب شارگد طراز اول میر عماد بود که شیوه ی میر عماد را از پدر پر شهر ه اش دریافت کردهو در نستعلیق نویسی از خطاطان طراز اول مکتب میر عماد به شمار می آید.بیانی می نویسد :در اصفهان به خدمت میر عماد رسید و از وی خط گرفت .در دولت سلطان مراد خان چهارم به خاک عثمانی رفت و در استانبول به خدمت او رسید و مدتها معزز نزد او می زیست ، محمد پاشا صد رالعظم( متوفی 1040) به چشم احترام به وی می نگریست و او به خواهش آن وزیر شاهنامه ای نوشت و در سفر عثمانی به سلک مشایخ طریقه مولویه در آمد .
5- میر محمد مقیم تبریزی : اصلا تبریزی و مقیم تبریز بود و فرزند شاهمیر است مرحوم بیانی در باره وی چنین نوشته: محمد مقیم با فرزند خود سید علی خان جواهر رقم به هندوستان منتقل شد و در دوره سلطنت شاه جهان " 1069-1037" شهرتی داشت محمد مقیم از شاگردان میر عماد بود و کتابت خفی را خوش می کرد .
6- محمد صالح خاتون آبادی : به نوشته شادروان بیانی محد صالح شاگرد میر عماداست م ومیر خط او را به رشیدا خواهر زاده خود ترجیح می داد و به او توجه مخصوص داشت محمد صالح اصفهانی در تذکره خود اورا از شاگردان میر عماد دانسته و کتابت او را ستوده است .
میرزا سنگلاخ به لقب" خاقان الخطاطین" داده ونوشته است که نزد شاه معزز بود .
7- مختار بیک قزوینی : میرزا سنگلاخ در کتاب خود از این خطاط نام برده و لقب " مختار الخطاطین" را به او عطا کرده است . همو گوید از نجیب زادگان قزوین ، منشی ، خوشنویس ، از شاگردان میر عماد بوده است.
8-محراب بیک قزوینی : شاگرد میر عماد و به سرعت کتابت اشتهار داشت و می گویند روزی 500 بیت کتابت می کرد .روایت غیر مستندی است که شاه خواهر خود را به ازدواج او درآورد او در دربار شاه مکانت داشت و شاهزادگان را تعلیم خط می داد .
9- میرزا تقی: نواده آقا شاه علی است که در اوائل جلوس شاه عباس بزرگ مستوفی الممالک بودخود وی را منشیان مقرر بو د و شعر می گفت و نستعلیق را خوش می نوشت و در این خط شاگرد میر عماد بودمدتی وزارت لاهیجان داشت بعد وزیر اصفهان شد و بعد مستوفی قورچیان شد و. در همان شغل بود تا در گذشت.
10- جمالا: حاجی جمال بن ملک محمد شیرازی از کاتبان قرن یازدهم است به نوشتهی نصر آبادی و بیانی او برادی شمس مشهور به " بینی " شیرازی است . جملا شعر می گفت و در خط نستعلیق شاگرد میر عماد بود . از اصفهان به هندوستان سفر کرد و مدتی را در آ نجا گذارنید و همان جا در گذشت .
11- میر ساوجی : محمد صالح اصفهانی " متوفی 1126" گوید از شاگردان میر عماد بود ، قدرت قلمش از سایر شاگردان میر بیشتر بود ؛ اما خطش به مانند خط آنهای دیگر نیست و در کثرت مشق به حدی بود که مادرش نان را بدهان او می نهاد که مباد از مشق بماند .
12- میر یحیی اصفهانی : به نوشته ی بیانی و روایت از سنگلاخ و میرزا حبیب ، برادر زن و شاگرد میرعماد بود و با وجود این خط وی به شیوه ی میر علی هروی بود . گویند وقتی شاه عباس از میر عماد خواست که یکی از شاگردانش را باستکباب شرح ملا خلیل قزوینی بر کافی کلینی مامور کند میر عماد میر یحیی را به این کار واداشت .شاه عباس پس از اتمام کتاب و حسن خط خط و صحت کتابت او را به انعامات بنواخت ؛ پس از شقاقات شاهانه میر یحیی بشی از پیش در اکتساب علوم و حسن خط بکوشید که عاقبت پس از میر عماد خطش از تمامی خوش نویسان برتری یافت واز طرف پادشاه هنر پرور لقب میر ثانی در یافت و بر جاهش افزوده شد تا در سنه 1040 در گذشت .
دو خطاط زبر دست هم عصر میر عماد که شیوه ی او را پسندیده و در آن مکتب هنر می آفریدند عبارتند از :
حسن شاملو
محمدرضا ی تبریزی
مقلدان خط میر عماد در زمان قاجاری
میرزا عباس نوری
محمد حسین شیرازی
اسداله شیرازی
میر علی شیرازی ملقب به شمس الادبا
میرزا آقا شیرازی
زین العابدین خان کاشانی
زین العابدین شیرازی
محمد باقر سمسوری اصفهانی
میرزا محمد رضا کلهر
محمد اسماعیل خان شیرازی
احمد قوامالسلطنه
محمد حکیم
میرزا غلامرضا اصفهانی
محمد نصیر طرب
و اما جا دارد در این میان به استادان برجسته ی خط شکسته نستعلیق آن دوران اشاره کنیم .زمان پیدایش خط شکسته اوایل قرن یازدهم "دوران صفویه" است . این خط با ظهور استاد کل درویش عبدالمجید طالقانی (متوفی 1185) به مفهوم کامل زیبایی خود رسید و به دست شاگردان و پیروان شیوه ی او بسط و توسعه یافت . بعضی را عقیده این است که خط شکسته در ابتدا ساده بود و عبدامجید درویش در آن تصرفاتی کرد و از آن پس بر پیچیدگی ، درهمی و پیوستگی حروف و کلمات آن افزوده شد.
درویش که بزرگترین استاد خط شکسته نستعلیق است در روستای مهران واقع در طالقان قزوین به دنیا آمد "1147" وی در تعلیمات اولیه ی خوشنویسی را در قزوین گذراند و دست نوشته های او در خانه ی اجداد ی ما شاهد این مدعاست ؛سپس به اصفهان رفته و در آنجا به کسوت فقر درآمده است و به همین جهت به نام درویش مشهور شد.
درویش ابتدا از روی خط میرزا حسین کرمانی و شفیعا مشق می کرد ؛ ولی در اندک زمانی به درجه ی استادی رسید و سر انجام سر آمد استادان شکسته نویس شد .
همه آثار درویش دستاورد 15 سال آخر عمر اوست که در سال 1185 هجری قمری به پایان می رسد . عمر استاد کوتاه و محنت بار بود ؛ ولی در همین فرصت کم توانست در خط شکسته چنان تحول ایجاد کند و ان را به چنان درجه ای از کمال برساند که تحق آن به دست گروهی از خوشنویسان در طول یک سده بعید می نماید .
درویش شاعر نیز بوده و در ابتدا خموش و سپس مجید تخلص می کرد . دیوان اشعار درویش نزدیک به 1500 بیت دارد که در سال 1363 شمسی به چاپ رسیده است .
درویش شاگردانی چند تربیت کرد که هر یک از استادان این قلم بودند و از معروفترین شاگردان بی واسطه ی او یکی میرزا کوچک اصفهانی و دیگری محمد رضا اصفهانی را می توان نام برد ؛ اما لازم به ذکر است به گواهی تاریخ کشور ما، هر زمان هنرمندان مورد توجه و حمایت مردم و به خصوص دولت مردان بوده اند آثار گرانبها و جاودانهای از خود به یادگار گذاسته اند که امروز موجب اعتبار و افتخار کشور ماست.
دکتر مهرزاد محصص مستشاری
رئیس انجمن خوشنویسان قزوین
فهرست منابع :
1- آزاد ، اسد... 1382، خوشنویسی و فرهنگ اسلامی ، انتشارات آستان قدس رضوی .
2- آصف زاده، محمد باقر ،1374،قزوین در گذرگاه هنر ، انتشارات بحرالعلوم.
3- اسلامی ندوشن ، محمدعلی ،تقارن هنرها،سخنرانی در مجمع خوشنویسان کشور (کیش)
4- حقیقت ، عبدارفیع،1383، فرهنگ هنرمندان ایرانی ار آغاز تا امروز ، موسسه ی پژوهشی و انتشاراتی کومش
5- درویش ، عبدامجید طالقانی ، 1380، مرقع کوه نور و چنگ شعر،نشر کارنامه "پگاه"
6- راهجیری ، علی ،1364، پیدایش خط و خطاطان، انتشارات ابن سینا
7- کریم زاده تبریزی ، محمدعلی ،1380، احوال وآثار میر عماد الحسنی سیفی قزوینی ، لندن.
8- فضائلی ، حبیب ا...، 1359، اطلس خط ( تحقیق در خطوط اسلامی)،انتشارات مشعل اصفهان
9- مستشاری، محصص ، مهرزاد، 1380، سیر تحول خوشنویسی در قزوین ، فصل نامه ی در یچه هنر اداره کل فرهنگ و ارشاد اسلامی قزوین
10- میر عمادالحسنی سیفی قزوینی ،1382،تاریخ مختصر داستانی ایران ، انتشارات انجمن خوشنویسان ایران.
11- میر عماد الحسنی ،1382،مجموعه ی مرقعات، انتشارات سازمان ایرانگردی و جهانگردی